یادداشت | طمع به مرجعیت
به گزارس سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، جريان استعمار كه مرجعيت شيعه را بلامنزاع ترين قدرت در مقابل خود ميدانست در دو گام اول خود با شكست مفتضحانه اي رو به رو شد و ناني برايش چرب نشد به همين دليل تصميم گرفت براي نابودي اين جريان مستقيم وارد عمل شده و از راهكار نفوذ مستقيم استفاده نمايد. ايجاد تعريفهاي انحرافي از دين و نيز پروژه مرجعيت اجارهاي بسيار زود تر از آنچه كه به ذهن ميرسيد به شكست انجاميد و تلاش چندين ساله براي احياي آن دو گام نيز راه به جايي نبرد و به همين دليل گام سوم به عنوان پروژه اي بلند مدت در دستور كار جبهه كفر جهاني قرار گرفت.
گام سوم
گام سوم پروژه عظيمي بود كه ميتوان از آن به پروژه مرجع سازي يا توليد مرجع نام برد.
براي اين كار ايالات متحده امريكا در سال 1997 بيست ميليون دلار به عنوان بودجه پروژه مرجع سازي در اختيار سرويسهاي اطلاعاتي و امنيتي خود قرار داد تا به اين واسطه طي 20 سال آينده 80 مجتهد مسلم در حوزه علميه قم پرورش دهد و امسال كه سال 2018 ميلادي است 21 سال از آن زمان گذشته است و بايد زمزمه هاي فعاليت آن 80 مجتهد مسلم در حوزه قم شروع شود و يقينا در سالهاي آينده حوزه شيعه باچالشي به عنوان تعدد بيوت مراجعي مواجه خواهد شد كه آبشخور فكري آنان را بايد درMI6، CIA و موساد جستجو نمود.
نكته قابل توجه اينكه درست در همان دوره و در بحبوحه شعار توسعه سياسي در ايران بعضي از احزاب منحله طلاب مشخصي را در حوزههاي علميه بورسيه ميكردند و از آنها ميخواستند كه به دور از هر فعاليت سياسي و فقط با هدف اجتهاد در حوزه علميه مشغول به تحصيل باشند.
در اين پروژه سه نوع مرجعيت بايد در نظر گرفته ميشد تا مرجعيت استعمار ساخته به صورت كامل بتواند بر دايره تاثيرگذاري مرجعيت شيعه اثر بگذارد كه آن سه بعد عبارتند از:
۱. مرجعيت فقهي يا مرجعيت عامه
فقهاي شيعه از اصليترين اركان اداره جامعه شيعي در همه اعصار بودهاند و با قدرت فتوا در مقابل بسياري از برنامههاي استعماري ايستادهاند كه از آن جمله ميتوان به فتواي ميرزاي شيرازي در جنبش تباكو اشاره نمود. دشمن به اين باور رسيده است كه تا زماني كه قدرت فتوا را در اختيار نگيرد و نتواند در حوزه فتوا تأثير بگذارد نميتواند قدرت مرجعيت را مهار نمايد، به همين علت بخشي از توان خود را براي پرورش مراجع صاحب فتوا قرار داده است.
۲. مرجعيت فكري
دومين بعد از مرجعيت، مرجعيت فكري و ايدئولوژيك است، پايه تمام دين در اين بخش قرار داد و در واقع بعد اعتقادي و فكري است كه ميتواند تمام حركتهاي سياسي و اجتماعي و ابعاد بين المللي شيعه را تحت الشعاع قرار بدهد. به همين دليل قسمت قابل توجهي از توان نيز بايد صرف ساخت مرجعيت فكري در شيعه شود تا با تحريف جريانهاي اعتقادي به زبان دين، كنترل حركتهاي اجتماعي و سياسي بر مبناي اعتقادات حقه را در دست گيرند.
۳. مرجعيت اخلاقي و معرفتي
بعد سوم، مرجعيت اخلاقي و سلوكي جامعه است. جريان سلوكي و معرفتي جامعه نيز نقش بسزايي در حركتهاي شيعي داشته و دارد. اگر به جريان دفاع مقدس نگاه كنيم به خوبي ميتوانيم اين نقش بي بديل را احساس كنيم . ساخت سالكان سكولار و صوفيان در اختيار، بخش ديگري از پروژه ساخت مرجعيت بود كه با آن پازل مرجعيت دشمن ساخته تكميل ميشد.
مسئله مهم اين است كه در اين پروژه مرجعيت به صورت متكثر طراحي شده بود تا اقناع ذهني جامعه بهتر صورت پذيرد. به اين معنا كه زماني كه فقها هم صدا با فلاسفه و عرفا يك حرف را بزنند كمتر كسي ياراي مخالفت با آن را دارد.
اين پروژه را ميتوان عظيمترين پروژه مذهب عليه مذهب در تاريخ تشيع دانست كه توسط سردمداران جريان كفر جهاني در حال رخداد است.
اما آنچه اتفاق خواهد افتاد؛ جريان مرجعيت در طول بيش از 1000 سال كه از زمان شيخ طوسي و تشكيل حوزه هاي شيعي ميگذرد روال مشخصي را طي نموده است و آن اين است كه عالمان پاك باخته و متقي در حوزههاي علميه شبانه روز زحمت ميكشيدند و علاوه بر كسب علوم اهل بيت به تزكيه نفس و تطهير روح ميپرداختند و بعد از گذشت عمري كه مويشان در اين وادي سفيد و استخوانشان خورد ميشد زمام امور شيعه را بر عهده ميگرفتند و به عنوان نائبان عام امام زمان به رتق و فتق امور دين و جامعه ميپرداختند و آنچه مسلم است با سفارش و هزينه سرمايه هاي گزاف و با راه اندازي كمپينهاي پيدا و پنهان كسي در جايگاه مرجعيت حقيقي نخواهد نشست و فقط چيزي كه اتفاق خواهد افتاد همان است كه گفت؛
عرض خود ميبري و زحمت ما ميداري.
حسن ختام
علی بن عیسی اربلی در صفحه 519 از جلد دوم كشف الغمة في معرفة الأئمة آورده است: بادمجان دور قاب چيني به همراه مستبصرخليفه عباسي به بازديد از سامرا رفت؛ در شهر به حرم ائمه سامرا رسيدند و جلالت حرم و توجه مردم به آن بارگاه ملك پاسبان توجه آنان را جلب كرد؛ از آنجا به مزار خلفاي عباسي و قبور آباء و اجداد مستبصر رسيدند كه در گذر دوران مخروبه شده بود و باد و باران ساختمان آن را نابود كرده بود. او براي چاپلوسي به مستبصر گفت جناب خليفه! شما هم براي اجداد خود در بني العباس مرقدي بسازيد تا بلكه بني هاشم از كانون توجهات خارج شود و گمان نكند كه منحصرا مشاهد آنهاست كه مورد توجه مسلمين است!
مستبصر فكري كرد و گفت :
" هَذَا أَمْرٌ سَمَاوِيٌ لَا يَحْصُلُ بِاجْتِهَادِنَا وَ لَوْ حَمَلْنَا النَّاسَ عَلَى ذَلِكَ مَا قَبِلُوهُ وَ لَا فَعَلُوا"
اين مسئله اي آسماني است كه با كوشش و خواست ما به دست نمي آيد و اگر مردم را اجبار به اينتوجه كنيم آنها قبول نميكنند و هرگز زير بار نميروند./841/ی۷۰۲/س
حجت الاسلام عبدالصالح شمساللهي، پژوهشگر و نویسنده حوزه علمیه قم